Change Font Size

Change Screens

Change Profile

Change Layouts

Change Menu Styles

Cpanel

از نگاه دیگران

نامه الکترونیک چاپ PDF

  در اين بخش سعي بر آن است تا شخصيت علي اكبر توكل از ديدگاه دوستان و كساني كه با وي مراوداتي داشته اند معرفي شود.در كتاب "درخت تناور كوير"- يادواره ابوالفضل ساغر يغمايي- كه شامل مجموعه مقالات درباره تحقيقات ايراني و خورشناسي مي باشد و  به كوشش "سيد مرتضي آل داوود" جمع آوري شده است،در قسمت "از خانه تا بهشت" نوشته پروفسور هنري،صفحه 103 چنين عنوان شده است:   غفوراباد تابستان 1382،به ديدن علي اكبر توكل رفته بودم. در كنار جاده 18 كيلومتري خور به خرمدشت كه مي گذشتيم ،دو طرف جاده سبز بود،بوته هاي اشنون وچربشو و در ختچه هاي گز و تاغ، منظره اي زيبا به بيابان داده بود .هر وقت با مهماني از آن راه مي رفتم معمولا يك جمله مي شنيدم كه "اين كويرخيلي هم كوير نيست" و جوابم اين بود "تير را،مرد مي اندازد ،نه تفنگ .كوير همان كوير است . آدم ها خشكش مي كنند،آدم ها مي توانند سبزش كنند."

در خور ما، زندگي را آدم ها مي سازند ،آب ندارند، با قنات آب مي سازند،هوا ندارند،با چتر نخلستان وبا ديگر سقف هاي گهواره اي مي سازند. خاك ندارند،ده ها تمهيد مي سازند. اگر شهرداري مي خواهد درخت هاي پرشكوه خرما را بياندازد كه براي ماشين هاي تنبل كن، خيابان بسازد كه مردم پياده به سر تل نروند،نفرين درخت ها ونسل هاي آينده را خريده است. مي گفتم كه علي اكبرتوكل اين مرد هوشمند،پرتلاش، پركار ،سازنده به تماشاي مزرعه پسته اي بردم كه سال پيش 10تن پسته برداشت كرده بود،و امسال كه به راهنمايي مهندسان كود داده بود،نيمي از درختان خشكيده بود. به تماشاي استخر آبش هم رفتيم كه در آن ماهي پرورش مي داد،و اين فكر در مغزم مي رقصيد كه آدمي چقدر توان دارد؟ تا سازنده باشد يا ويرانگر . دوغي آورده تازه وجان بخش و تا رفتيم دوغ بخوريم پوشه اي آورد وروي فرش انداخت و بالحني سنگين گفت :بيا ،ببين ،ببين كه تو همت يوسف هنري راداري ؟ و مي دانست و ميدانستم كه او همت حاج عبدالحسين توكل را داشت و من همت يوسف را نداشتم.

پوشه را برداشتم ،كاغذ نخودي رنگ شده بود و با ادب چار تا شده بود .خط خوش بابا بود به تاريخ 26/1/1353 . خط وانشاء وهدف آنقدر باشكوه بود كه حيرت زده ماندم. نوشته بود: "بسم الله الرحمن الرحيم "براي خشنودي خالق اراضي جل شانه و رفاه مالكان و رعاياي دهكده غفور آباد،در نظر است اين دهكده زيباي با بركت كه متجاوز از بيست سال است متروك و خشكيده از نو ايجاد شود... .چك هاي مربوط به اين حساب را سه نفر آقايان يوسف هنري ،حاج عبدالحسين توكل،بابا حسين وهاب امضاء مي كنند.در پايان هم نوشته بود والسلام علي من اتبع الهدي و به پيروي كنندگان راهدانان درود فرستاده بود و اين برگه كه به اندازه يك كتاب ارزشمند معتبر پروگرا بود چهار امضا داشت ،بنام خدا ، حبيب يغمايي ، بابا حسين وهاب ، يوسف هنري  و حاج عبدالحسين توكل.(اقاي دكتر نوشتار را اصلاح نمايند)در اينجا با دو نكته روبرو مي شويم:الف . اين مزرعه متعلق به پدران حبيب يغمايي و عبدالحسين توكل بود ،و بازماندگان آنان. هيچ ربطي به بابا حسين وهاب و يوسف هنري نداشت .

آن ها در اين آباداني به اندازه يك برگه خرما سود نداشتند و بهره نمي بردند. امابراي خشنودي خالق اراضي جل شانه و رفاه مالكان و رعايا هر كاري مي كردند، آخر سر هم به راهروان نيكي ها درود مي فرستادند و به نام خدا دست به كار مي شدند.ب . در سال هاي اخير مخصوصا بعد از كنفرانس ريودو‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژانيرو در ‍‍ژانويه 1992(كنفرانس زمين )كه اصطلاح "توسعه پايدار" در جايگزين مفاهيم اكولوژيك مطرح شد،بارها با اين مفهوم دست وپنجه نرم كردم و جنبه هاي بسيارگوناگون آن را آزمودم. وقتي اين قرارداد مربوط به احياي روستاي غفور آباد را خواندم ديدم به دقت تمامي مفاهيم مربوط به  توسعه پايدار در آن آمده است.- هدف داراست وباشكوه : "....براي خشنودي خالق اراضي جل شانه و رفاه مالكان و رعايا... ."- سنت ها همه معتبر شمرده شده است . مدار آب و زمين برهمان چهارده شبانه روز است كه بوده ، و مالكيت هاي قبلي نيز همه معتبر است.- يك خيابان شمالي جنوبي روستا را به دو منطقه (در دو سوي جوي آب براي آبرساني بهتر) تقسيم مي كند و قطعات زمين يكي در ميان متعلق به افراد است.- عدالت اجتماعي در حداكثر پيش چشم و مورد اجرا بوده است.- در اين مزرعه بركت مي خواهند، نه سود.(پروفسور مرتضي هنري برگرفته شده از كتاب "يادمان ابالحسن ساغر يغمايي")

 


شما هم اکنون اینجا هستید: